به پل راهآهن نرسیده، مغازههای زیادی را میبینی که بر سر در آنها نوشته شده است: «خرج کارفروشی»، این مغازهها پر است از زیپ، دکمه، لایهچسب، نخ و سوزن، خطکش خیاطی. خرجکار یعنی لوازم خیاطی.
محله ایثار که به بازارهای مانتوفروشیاش معروف است، در گذشتههای دور نیز بازارچهای بهنام «شادکن» داشته که در وقفنامهها، از مغازههای تنباکوفروشی، خبازی، کفشدوزی و دلالی آن نام برده شده است. قلعه شادکن تا حدود نیمه قرن چهارده خورشیدی در کوچه ششم بیستمتری کوی طلاب با هفتهشت خانوار برجا بود.

بخشیها اولش مغازه خیلی کوچکی بهاندازه پراید داشتند. سطل خالی را که میبردی، روی آن شماره میزد، توی آن شیر را مایه میکرد و فردا سطل پر از ماست را تحویل میداد.
رسول انتظاریمشهدی ۱۱ سال است که مشغول سنگتراشی است. انتظاری یادگیری تراشیدن سنگ را با شاگردی کردن نزد اقوام مادریاش آغاز میکند و میگوید: اقوام مادریام نسل درنسل سنگتراش بودند.
حسین مرصعی سالهای متمادی، صبحها پیشاز رفتن به سر کار، فاصله خانه تا قبرستان گلشور قدیم (بوستان بهشت کنونی) را با لباس ورزشی دویده است تا فرهنگ ورزشکردن را میان اهالی محله ایثار جا بیندازد.
محمدعلی بیضائی میگوید: اوایل کارم هر سه کیلو گندم را با یک قِران آرد میکردم، هزینه هر کیلو وات برق دو قِران بود، اما با گذشت زمان قیمتها بسیار تغییر کرد.
مصطفی معلومات میگوید: من زاده و بزرگشده منطقه 4 هستم. عمق ظرفیتهایش را بهویژه در دوچرخهسواری میدانم. خواستم گروهی تشکیل بدهم که در این منطقه، روی فرهنگ دوچرخهسواری کار کند، قهرمانپرور باشد و الگوی دیگر مناطق شود.
۱۷ سالگی آغاز ورود کریم میرزایی به رشته کوهنوردی بوده و کوهِ «چمن» که بعد از منطقه زشک قرار دارد، اولین فتح اوست. او حالا عضوی از گروه ورزشی رسالت است که بیشتر قلههای مرتفع ایران را فتح کردند.